یادته یک روز بهم گفتی:هر وقت خواستی گریه کمی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ،
گفتم :اگه بارون نبود چی؟
گفتی:گفتی اگه چشای قشنگت بباره آسمون گریش می گیره.گ
فتم یگ خواهش ازت دارم:وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار.
حالا امروز من دارم گریه می کنم و آسمون هم نمی باره توهم ! اون دور دور را ایستادی و بهم می خندی.
:: بازدید از این مطلب : 1004
|
امتیاز مطلب : 294
|
تعداد امتیازدهندگان : 82
|
مجموع امتیاز : 82